بر آستان والای آیت الله خامنهای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام خمینی بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم.
رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست راست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست
تبریز- دوازدهم ذیالحجه/ 1704 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)
ای یاد تو شورافکن و پیغام تو پر جوش
آوای تو نجوای هزاران لب خاموش
آنجا که تو رخساره نمایی همه چشمند
وانجا که سخن ساز کنی جمله جهان گوش
در سینه ترا گر نه غم خلق جهانست
از نای تو شکوای قرون از چه زند جوش
فریاد تو ویران گر بنیان نفاق است
ای پرچم توحید ترا زیب بر و دوش
بانک تو خروشی است ملامت گر تاریخ
برخاسته از نای هزاران لب خاموش
بد خواه تو حشر سرافکنده خویش است
همراه تو با عزت و اکرام هم آغوش
تا بر ورق دهر نشیند سخن عشق
هرگز نکند یاد ترا خلق فراموش
پاس تو نگهدارد و جاه تو شناسد
هر با خبر از دانش و هر بهره ور از هوش
«حمید سبزواری»
سرم به عشق ولایت چو نخل پر بار است
سری که عشق ندارد کدوی بی بار است
دلم به مهدی موعود بسته است امید
دلی که شور ندارد ز قصه سرشار است
سر و دل و جانم فدای آن امامی باد
که پشت پرده غیبت آفتاب بیدار است
خدا کند که آب شود ابر پرده غیبت
رخش نگین خاتمی آن ده و چار است
عزیز دل زهرا ، عزیز حیدرو احمد(سلام الله علیهم)
تورا به هر سه آنها که قلب مابه فشار است
اگر کسی دید جمال طلعت مهدی(سلام الله علیهم)
سلام مارساند و گوید که حال ما زار است
به انتظار نشسته که نه ایستا ده ام بر پا
فدای جان تو مولا، کنیز تو بیمار است.
شعر از : خانم لطفی
چه مهم است که این بنده ناچیز تورا بستاید
یا که شعری بسراید، در دل بگشاید
تو فرا تر ز زمانی و زمین جای تو نیست
رویی بنمایی که دیدار تو غم بزداید
حضرتت وعده حق است
بیا آقا جان قبل از آن که خبر مرگ مرا برباید
شده ناموس بشر دستخوش حرص و هوی
مرد خواهم که ره دین خدا پیماید
کار از کار گذشته است وبلا پی در پی
شرق و قرب کره خاک به خون بنماید
به فدای قدمت جان جهان مهدی جان
تا تو از ره برسی عیسی مریم آید.
شعر از : خانم لطفی
آب آبی نیست ، آلوده است
جنگل و رود امان می خواهند
آه از دست همین آدمیان
قصه ای می فشرد قلبم را
ریز گرد انبوه مثل یک لشگر دشمن که شبیه خون زده است
چه هوا آلوده است !
بمب شمر !! شین ،میم، را !
می کشد بچه و هم پیر زن و حامله را ؟!
قصه ای می فشرد قلبم را
و فساد برده اما ن از دریا، دشت، کوه آمد به ستوه
ماهیان دریا ،همه مرغان هوا، خرس قطبی ، زنبور عسل ، همه از دست بشر مستأسل
آه از دست بشر
بره ها کشته شدند از سرب و مس و روی هوا
همه مسموم شدند آه از دست بشد
این شعر اشاره دارد به آیه: ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدی النّاس.
شعر از: خانم لطفی
اشر ف الآیات ،آیت الکرسی است
اعظم الآیات، آیت الکرسی است
قله رفیع قرآن است
اکرم الآیات، آیت الکرسی است
سید الانبیا، محمد پاک(صل الله علیه والهی وصلم)
سید الآیات، آیت الکرسی است
فاطمه است سرور زنان جهان
سید الآیات، آیت الکرسی است
سید الاوصیا ،علی حیدر(علیه السلام)
سید الآیات، آیت الکرسی است
سید شبا ب بهشت، حسنین(علیه السلام)
سید الآیا ت، آیت الکرسی است
سید الایام، جمعه عید پیغمبر
سید الآیات ،آیت الکرسی است
شعر از: خانم لطفی
از حزن حسین دل چه آتش کده ای است
وین دل نه تنور است که آتش کده ای است
این ماه محرم است که با شور و نوا
می آید و دل ها همه آتش کده ای است
شعر از : خانم لطفی